

روی جلد کتاب با نُمای آبی رنگ درِ چوبی قفلشدهای وجود دارد. این در ما را به آرتساخ میبرد و مسیرهای میراث فرهنگی را دنبال میکند. قفل همچنین بهعنوان زنگ خطر عمل میکند تا به ما یادآوری کند کارهای ناتمام را ادامه دهیم و با سرعت عمل کنیم. با پشتیبانی مالی اتحادیه عمومی خیّر ارمنستان (AGBU)، کتاب «موزههای آرتساخ در شرایط صلح، جنگ و آوارگی اجباری» منتشر شده است. این یک روایت مستند از زندگی موزههای آرتساخ است، از شکلگیری و توسعه موزهها تا روزهای آوارگان ارمنی آرتساخ که به اجبار از خانههایشان گریختهاند. این مطالعهای علمی ارزشمند است که بر پایه پژوهشهای میدانی و مواد مستند است. در این کتاب حافظه همچون پویاییِ راکلِی به روزگار ما میرسد: میراث فرهنگیای که در آرتساخ از خود به جای گذاشتیم، چگونه زندگی فرهنگی آنجا گسترش یافت، موزهها چگونه به فضایی حیاتی برای مردم بدل شدند، برای حفاظت و بازگردانی میراث فرهنگی باقیمانده در آرتساخ به چه ابزارهای قانونی نیاز داریم و غیره. این کتاب از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول مسیر تاریخی تشکیل و فعالیت موزهها را از دوران شوروی تا جنبش آزادیآفری آرتساخ دنبال میکند، سپس دورهٔ استقلال آرتساخ، از استقلال تا جنگ ۴۴ روزهٔ سال ۲۰۲۰ که در دورهٔ استقلال موزهها و گردآورىهای تازهای شکل گرفتند و صندوقها و نمایشگاهها افزایش یافتند و به فعالشدن زندگی فرهنگی آرتساخ کمک کردند. بخش دوم تاریخ موزههای دولتی و خصوصی، شکلگیری مجموعهها، اهمیت آنها و نقششان در شکلدهی به حافظهٔ جمعی را ارائه میدهد. در اینجا موزههای آرتساخ بهطور جداگانه معرفی میشوند—از بنیانگذاری تا آوارگی اجباری، و پس از آن حفظ میراث فرهنگی. فصل پایانی به مسائل مربوط به تنظیم حقوقی بینالمللی در حفاظت از موزهها و مجموعههای مفقود و آواره میپردازد. این فصل به طور مبسوط تحلیل میکند که تا چه اندازه مکانیسمهای بینالمللی در بستر جنگ ۴۴ روزه و آوارگی اجباری ۲۰۲۳ قابل اجرا بودهاند. نویسندگان کتاب دکترای علوم تاریخی، استاد-پروفسور هملت پتروسیان، رئیس گروه مطالعات میراث تاریخی-فرهنگی آرتساخ در انستیتوی باستانشناسی و قومنگری آکادمی علوم ارمنستان، و کاندیدای علوم تاریخی هایکوئی مورادیان و نژدهی یرانیان، پژوهشگران همان گروه مطالعات میراث آرتساخ هستند. «راهاندازی این کتاب برای من به هیچ وجه دلیـل شادمانی نیست. راهاندازی آن برای این است که ما را کمی محتاطتر کند، که افراد آگاه به فرهنگ نگرش کمی متفاوتتری نشان دهند؛ وگرنه فرهنگ چیست و نقش آن در آفرینش چیست؟ با این هدف کتاب را خلق کردیم.» پتروسیان در مراسم انتشار گفت. «میراث فرهنگی مدتهاست پرچمی است که مردم ارمنستان را هدایت میکند؛ کتابهای درسی و کتابهای علمی ما پر از آن است، زیرا این فرهنگ چیز روشن و راهنمایی برای جای روشن است. با این حال امروز در وضعیتی هستیم که حس میکنیم این فرهنگ در معرض از دست رفتن است.» دکتر پتروسیان از همکارانش که در انجام این کار کمک کردند تشکر کرد و گفت تیم شامل ۱۵–۱۶ نفر بود و افزود امیدوار است این کار را ادامه دهد زیرا این کار را نمیتوان با منطق سیاسی کنار گذاشت. «ما میراث را از دست دادهایم» این دانشمند گفت. همنگار نژدهی یرانیان افزود که با حضور در آرتساخ از طریق برنامههای پژوهشی گوناگون دید که در آنجا با تلاشهای کوچک چه مقدار کار انجام شده و این کتاب در درجهٔ اول ادای احترامی است به تمامی موزههای آرتساخ و به همه کسانی که در پایهگذاری زندگی فرهنگی نقش داشتهاند—از نگهدارندگان صندوق و نگهبانان تا وزرا. «همواره به همکارم ماراتی فکر میکردم که در بخش موزه و بنای آرتساخ نقش بسزا داشت اما متأسفانه در انفجار پمپبنزین درگذشت.» یرانیان گفت. به گفتهٔ سخنران، موزهها به عنوان مکانهایی برای حفظ ارزشهای فرهنگی از قرون وسطی در آرتساخ وجود داشتند، همانطور که با اسناد و مدارکی که نشان میدهند چگونه موزهها از قرنهای ۱۲–۱۳ به اطراف صومعههای مختلف شکل گرفتهاند. بناها و سنگنوشتهها بهطور منظم جمعآوری میشدند؛ شاید به نحو کلاسیک موزهها بعدها شکل گرفتند، اما واضح است که برای این اشیای فرهنگی خاص اهمیت ویژهای قائل میشدند— از جمله نسخههای خطی که دربارهشان اطلاعات داریم، مینویسد پژوهشگر میراث آرتساخ. با این حال، نخستین مؤسسات موزهٔ کلاسیک در آرتساخ در دوران شوروی شکل گرفتند. نخستین آنها موزهٔ دولتی تاریخ و محلی استپاناکرت بود که در سال ۱۹۳۷ تأسیس شد. این شکلگیری بهدنبال کشف جسد تصادفی در نزدیکی استپاناکرت، در ناحیهٔ کرژانی بود. «این چیز دیگری بود: اگرچه از مفهوم موزهٔ شوروی پیروی میکرد و با هدف ارائهٔ تاریخ محلی و همچنین از بین بردن بیسوادی و ارائهٔ تبلیغات حزبی طراحی شده بود، اما به حفظ بسیاری از آثاری که در آرتساخ در سالهای بعد پیدا میشد کمک کرد تا در آرتساخ باقی بمانند. با نگاه به کاوشهای غار آزوخ (آزیخ)، میبینیم بهترین نمونهها عمدتاً به باکو منتقل شدند، اما دستِ کم هستهٔ آثار در استپاناکرت ماند.» در دهههای ۱۹۶۰–۱۹۷۰ شاخههای موزه در هادروت (که بعدها به نام Atrúr Mkrtchyan نامگذاری شد)، مارْتاکِرت و مارتونی گشوده شدند. این پایهای مهم برای نگهداشتن میراث فرهنگی آرتساخ به صورت محلی بود. اما دستیابی به این کار آسان نبود با وجود ایدئولوژیِ پیگیریِ رهبری حزب آذربایجان. پس از استقلال آرتساخ، زندگی موزهای نیز تقویت شد. در دههٔ ۲۰۰۰ موزههای جدیدی پدید آمدند. در موزهها تعطیلاتی برگزار میشد و این مکانها به سایتهای گردشگری تبدیل شدند، به این ترتیب موسساتِ زندهای شدند. با این وجود این زندگی پویا در موزهها مدت زیادی دوام نیاورد و با آغاز جنگ ۲۰۲۰ و آوارگی جمعیت ارمنی آرتساخ در سال ۲۰۲۳ پایان یافت. موزههایی که بار را به دوش میکشند «ارمنیان مدتهاست که باید فرهنگ را بر دوش تحمل کنند. ما به آرتساخ رفتیم و سعی کردیم دامنه، معنای و عمق میراثمان را گسترش دهیم، اما در پایان مجبور به حمل چیزی بر دوش خود شدیم و امروز نمیدانیم چگونه آنچه را که آوردهایم درک خواهند کرد یا به کجا خواهد رفت.» در سال ۲۰۱۶، در خلال جنگ چهار روزه، پتروسیان در پاریس بود. آنجا نتایج کاوشهای تیگرناکرت را ارائه میداد که سرگئی شَهوِردیَن، رئیس ادارهٔ گردشگری دولت آرتساخ، با او تماس گرفت تا فهرست نمایشگاههای موزه تیگرناکرت را بهطور فوری بفرستد تا حداقل برخی آثار را تخلیه کنند. هیچکس در آن زمان نمیدانست جنگ چند روز طول میکشد. «در آن زمان با وحشت دریافتم که موزههای آرتساخ طرح تخلیه و مستندسازی مناسبی در برابر خطر جدی ندارند، و این باید درسی میشد. جنگ ۴۴ روزه نیز—ببخشید—جنگی از دست دادنهای فرهنگی بود.» این دانشمند میگوید. در روزهای جنگ ۲۰۲۰، نخستین دغدغهٔ پتروسیان موزه تیگرناکرت بود که خیلی نزدیک به خط مقدم بود. پس از دو هفته حضور در خانه به خاطر همهگیری، با دو همکار با وزارت فرهنگ آرتساخ تماس گرفت و به استپاناکرت رفت تا با وزیر ملاقات کند و دربارهٔ تخلیهٔ نمایشگاههای موزه گفتگو کند. او پیشنهاد آغاز کار را با موزهٔ تاریخ و باستانشناسی استپاناکرت داد. «مردم پرسیدند، شما آن را به کجا میبرید؟ این کار لازم است. گفتم ما آن را جایی نمیبریم؛ آن را خواهیم برد و سپس با طبل و شیپور به همراهش بازخواه آوردیم.» آذربایجان میراث فرهنگی آوارهٔ آرتساخ را مالِ خود میداند. به گفتهٔ هملت پتروسیان، وظیفهٔ ارمنستان اکنون دفاع از این میراث و ایجاد سازوکارهای حقوقی برای میراث جابهجا شده و میراث مستقر در آرتساخ است. «کتابهای میراث دربارهٔ آرتساخ خوشبین بودند. وقتی کتابی دربارهٔ تیگرناکرت منتشر شد، خوشحال شدم، اما این کتاب هشداری است که ما به هیچ چیز دست نیافتهایم، که در یک مسیر خطربار هستیم و هدف این کتاب این است که گامهای بعدی را بیندیشیم.» در پاسخ به این که آذربایجان چگونه میراث ارمنی آرتساخ را اداره میکند، این محقق توضیح میدهد که کتاب چندین واقعیت را مطرح میکند و اضافه میکند که آذربایجان—بر خلاف ارمنستان—سیاستی بسیار دقیق و با برنامهریزی دنبال میکند. پس از جنگ گزارشهایی دربارهٔ ورود سربازان آذربایجانی به موزهٔ تاریخ و باستانشناسی استپاناکرت و هنجارشکنی منتشر شد، اما از آن زمان دادههای روشن وجود ندارد. «امروز آذربایجان به هیچکس اجازه ورود به آرتساخ بدون اجازه نمیدهد» پتروسیان میگوید. تلاشها برای گفتوگو دربارهٔ میراث فرهنگی با آذربایجان از طریق روسیه انجام شد اما نتیجهای دربر نداشت: «من دو بار شرکت کردم، اما هرگاه بحث به آرتساخ میرسید، شش تا هفت نفر وارد میشدند، مینشستند و میگفتند شما دزدید، باید آویخته شوید؛ شما مالک اموال کشور ما هستید. وضعیت غیرقابل تحمل است.» این استاد میگوید. حقوق بینالملل نباید تنها چارچوب باشد کتاب «موزههای آرتساخ در شرایط صلح، جنگ و آوارگی اجباری» نه تنها موزههای آرتساخ را، بلکه مسائل مجموعههای خصوصی و هنرمندان معاصر آرتساخ را نیز دربر میگیرد. هایکوئی مورادیان، پژوهشگر انستیتوی باستانشناسی و قومشناسی، میگوید بحث دربارهٔ مجموعههای خصوصی پس از آن مهم بود تا بدانیم داراییهای آنان چه شده، چه محیطهای فرهنگی در آرتساخ ایجاد کردهاند، در طول جنگ و پس از آن چگونه فعالیت کردهاند، چگونه آثارشان را تخلیه کردهاند و با چه چالشهایی روبهرو هستند، با کدام مراکز فرهنگی همکاری میکنند و چه فضایی اکنون ایجاد میکنند. «جذابترین جزء این بود که هنرمندان در دوران آوارگی اجباری چگونه حرکت کردند و کدام آثار را منتقل کردند. مسئله ارزیابی نبود، بلکه اینکه کدام pieces برای حمل مناسباند و چند اثر میتوانستند جابهجا شوند.» مورادیان میگوید. به باور او، پس از آوارگی ۲۰۲۳ برخی از هنرمندان آرتساخ گفتند که سعی کردهاند با یادآوری از حافظه همان تابلوهایی را که در آرتساخ ترک کردهاند نقاشی کنند، اما نتیجه همان نبود. مورادیان همچنین به پایان کتاب اشاره میکند: آنها سعی کردهاند تحلیل کنند که چگونه حقوق بینالملل میتواند به ابزاری برای حفاظت از میراث فرهنگی آرتساخ تبدیل شود. در این راستا حقوق بینالملل عمدتاً پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و هدف آن پایان غارت بینالملل در جنگ بود. ابزارهای آن در اسناد یونسکو، کنوانسیون لاهه، اساسنامه رم و غیره کدگذاری شدهاند. با این حال، نویسنده استدلال میکند که این قوانین به دولتهای بهرسمیتنشناخته مانند آرتساخ به نظر قابل اجرا نیست. «در اینجا کوشیدهایم نشان دهیم که در حالی که حقوق بینالملل به دنبال دفاع از حقوق دولتهای بهرسمیتشناخته شده نسبت به میراث خود است، نقش میراث فرهنگی اجتماعها را نادیده میگیرد. البته کنوانسیونهای متعددی وجود دارد، اما وزن قانونی کنوانسیون لاهه را ندارند.» مورادیان میگوید. «آذربایجان از یونسکو تقاضای بازگرداندن میراثی که از دولت خود خارج شده را کرده است. در چنین حالتی مالک، صرفاً دولت است، نه جامعه. با این حال تأکید میکنیم که اگر مردم مالک آن میراث حضور ندارند، آن میراث به چه کسی تعلق دارد؟» این همنگار میپرسد و اضافه میکند: «وظیفهٔ ما این است که درخواست بازگرداندن میراث فرهنگی را با بازگشت دوبارهٔ مردم ارمنی آرتساخ مرتبط سازیم — میراث به انسانها تعلق دارد و توسط آنان خلق میشود.» از جنگ ۲۰۲۰ و آوارگی ۲۰۲۳، یونسکو دوبار سعی کرد هیئتی را به آذربایجان اعزام کند، اما آذربایجان آن را رد کرد و گفت که میتواند خودش را نظارت کند. از سوی دیگر، مسئلهٔ تعیین وضعیت میراث تخلیهشده همچنان باز است. مورادیان میگوید: «آیا میراث نگهداریشده در آن جعبهها نباید متعلق به جامعه باشد؟» «وظیفهٔ ما یک موضع واحد را تدوین کنیم، تا به حقوق بینالملل نکات آسیبپذیرش را نشان دهیم که همیشه تطبیق نمیشود و پیشنهاد دهیم چه کاری از دستمان بر میآید. دستکم، باید گفتمان علمی درباره این مسائل شکل بگیرد.» مورادیان میگوید. امروزه پژوهشگران ارمنی با واژهٔ «میراث پناهنده» به مسئله مینگرند تا مشکلات را نشان دهند، در گفتوگوی علمی شرکت کنند و از قلمروی حقوق بینالملل فراتر روند.